کد مطلب:141741 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:155

ترس دشمن از رویارویی
یاران امام حسین علیه السلام كم شده بودند و تن به تن می جنگیدند. اما در این گرما گرم كارزار، دشمن كشته های فراوانی داده بودند «عمرو بن حجاج» فرمانده طرف راست سپاه ابن سعد به ستوه آمد و به یاران خویش نهیب زد: «اتدرون من تقاتلون؟؛ آیا شما می دانید با چه كسانی در نبردید؟» خود پاسخ خویش را داد: «تقاتلون فرسان المصر و اهل البصائر و قوما مستمیتین لا یبرزن منكم احد فانهم قلیل و قل ما یبقون، و الله لولا ترموهم الا بالحجارة لقتلتموهم [1] ؛ شما با شجاعان شهر، آنها كه اهل بصیرت اند در نبردید. آنها گروهی اند كه مرگ را طلب كرده اند، كسی از شما به جنگ آنها نرفته مگر این كه در درگیری و جنگ با آنها او را كشته اند. به خدا قسم، اگر آنها را سنگ باران نكنید حتما شما را خواهند كشت». عمر سعد فریاد زد: «سخن درستی است. من كسی را به سوی آنها نفرستادم كه آنها به مبارزه اش نشتابد، اگر كسی از شما به تنهایی به سوی آنها رود چند نفر پاسخگو خواهد داشت».


[1] تاريخ الامم و الملوك، ج 5، ص 435.